شعر فارسى از دير باز موضوع موشكافى وتحقيق سخن سنجان ونقادان قرار گرفته است، اين سخن آهنگين متخيل بار تا اكنون از حيث گونه ها وصور واژه ها واساليب شيوه وسبك واوزان وقوافى وصنايع واغراض وجوهر شعرى ودرجه ابداع ولطيفه نهانى وجذبه آسمانى آن كم وبيش در بوته نقد راه يافته ودر هر يك از اين شاخه ها پژوهشها وتحقيقها رفته با اينهمه در باز بينى آنچه پيشينيان نگاشته ويا معاصران از آن برداشته اند(1). به نقد معانى واغراض ومقاصد شعرى كمتر توجه شده وآنچه در اين زمينه خاص نوشته شد. بيشتر پيرامون كليات از قبيل تقسيم انواع شعر به تمثيلى وغنائى وحماسى وحكمى ووصفى است .
توجه به اين موضوع وضرورت شناخت ويژگيهاى طرح نا شده شعر فارسى آنگونه كه موضوعات به وقت مرزبندى وبازشناسى شود. پژوهنده را بر آن داشت كه نظره از اين بيكران را زير عنوان ( برج ها در شعر فارسى ).